همایش شیرخوارگان حسینی
خیلی وقته که به وبلاگ سر نمی زنم خودم می دونم که این وبلاگ بدون نی نی معلومه که پر بار هم نخواهد بود ولی امروز صبح زود پاشدم رفتم دانشگاه اونجا مراسم بود برا شیرخوارگان علی اصغر خیلی شلوغ بود ازدحام جمعیت بود من همش فکر می کردم تو این هوای سرد صبح زود خودشم روز جمعه کی میخواد بچه اش رو بپوشنه و بیاد ولی رفتم دیدیم چه خبره از شهرستانها هم اومده بودن خلاصه از شلوغی زیاد نتونستم بهره ببرم هوا هم خیلی سرد بود فقط از خدا خواستم نی نی گلم تو رو زودتر به ما هدیه بده تا سال بعد با هم بریم برا اون مراسم و اومدم تو خونه خودم به نیت نی نی برا خودم و همه دوستام زیارتنامه خوندم و دعا کردم الان که دارم اینا رو برات بنویسم فعلا پیش ما نیستی خیلی دوست دارم همین روزا بزودی زود بیایی پیشمون و دل من و بابایی رو شاد کنی ناز نازی من هنوز چشم انتظارتم و خواهم ماند به امید روزی که خدا فرشته کوچولو رو به من و بابایی عطا کنه